یکشنبه 21 بهمن ماه قرار بود با تعدادی از دوستان و اعضای کلوب پرسپولیس برویم استادیوم آزادی برای تماشای بازی پرسپولیس و ابومسلم . ساعت 11 بود که از شرکت مرخصی گرفتم . پسر عمویم دانیال را جلوی در ایرانخودرو سوار کردم ، هوا نسبت به روزهای دیگر بهتر بود . خدا خدا میکردم باران نبارد .باید از کیلومتر 14 جاده مخصوص تا تهران و خیابان دولت دنبال پوریا میرفتم تا اجازهاش را از مدرسه بگیرم ، جمعه به او قول داده بودم که بخاطر ممتاز شدن در مدرسه بعنوان جایزه ببرمش استادیوم و چه قول سختی داده بودم من . ساعت یک بود که با پوریا و دانیال ابتدای همت بودیم به سمت غرب ، ترافیک روان بود و من نگران ، هم برای بازی هم برای به موقع رسیدن خودم و بقیه بچهها . ساعت 13:30 بود که ما رسیدیم جلوی دوازده هزار نفری که محل قرار ما بود . چندتا عکس گرفتیم تا بقیه هم برسند ،در حینی که ما منتظر بودیم تا بچهها برسند تماشاگران و هواداران تیم ابومسلم از کنار ما رد شدند که با لهجه شیرین مشهدی تیم خودشان را تشویق میکردند و گاهی هم کری می خواندند . آروین و مجتبی با هم آمدند ، بعد هم اشکان ، امیر و دانوش به ما اضافه شدند ، ساعت 14:30 به سمت در ورودی استادیوم یکصد هزار نفری براه افتایدم . زمان ورود به استادیوم بطری آب و نوشابه پوریا را ماموران گرفتند و وقتی اعتراض کردیم گفتند که دستور است. پوریا ترسیده بود و از من پرسید : آیا آب خوردن در ورزشگاه ممنوع است . خندهام گرفته بود ، برایش توضیح دادم که ممکن است کسی هیجان زده شود و بطری آب را پرتاب کند که در آنصورت ممکن است به سر کسی بخورد و باعث آسیب بشود . از ورودی جایگاه 36 داخل شدیم و سید حسن ، اکبر و اسماعیل هم در جلوی جایگاه 36 به ما ملحق شدند و سرانجام سر و کله هومن هم پیدا شد . با تصمیم و خرد جمعی در جایگاه 21 مستقر شدیم . هوا کم کم داشت سرد میشد . از اسکوربرد ورزشگاه بازی استقلال و مس پخش میشد . وقتی سوت پایان بازی استقلال و مس با نتیجه یک بر صفر به نفع مس زده شد استادیوم رفت روی هوا و تشویق پرسپولیس و صد البته تخریب استقلال شروع شد .
ابومسلمیها برای گرم کردن وارد زمین شدند ،لباس تیم ابومسلم سرخ و مشکی راه راه هست که در این بازی برای اینکه با رنگ قرمز پرسپولیس تداخل نداشته باشه از لباسهای راه راه سفید و مشکی استفاده کرده بودند ، به همین دلیل با شعار گورهخرهای وحشی از آنها استقبال شایانی به عمل آمد . مهدی هاشمی نسب هم در بین بازیکنهای ابومسلم بود . از وقتی هاشمی نسب پرسپولیس را تر ک کرده (بعضی ها میگن بخاطر پول) و به تیم رقیب استق لال رفت همواره و بدون وقفه مورد الطاف تماشاگران پرسپولیسی واقع شده است که این بازی هم مستثنی نبود و تماشاگرها با شعار مهدی گدا به استقبال از مهدی هاشمی نسب پرداختند.هاشمی نسب هم که کلی برایش گران تمام شده بود با نشان دادن انگشت شست از تماشاگرها قدر دانی کرد و صد البته تماشاگران هم زدند جاده خاکی و با شعار " مهدی هاشمی نسب چیزکش بی اصل و نسبت " به ابراز علاقه به خواهر و مادر ایشان همت گماردند .بازی که شروع شد اولش خوب بود تا اینکه گل اول را کریم باقری به خودمان زد .بعد از خوردن سه گل به راحتی آب خوردن حق بدهید که من چیزی بیاد نداشته باشم. بعد از خوردن گل سوم تماشاگران به تمام معنا ایرانی شروع کردند به فحش دادن به دروازبان خودی فرشید کریمی( کریمی حیا کن - پرسپولیس رو رها کن) وگریه کردن فرشید کریمی در حالیکه به رختکن میرفت . پوریا با ما بود و من دوست نداشتم فحشها را بشنود اما چارهای نبود ، شروع کردم به توضیح دادن چیزهایی که نه خودم قبول دارم و نه فکر کنم پوریا بتواند با آنها کنار بیاید ، اما این حداقل کاری بود که میتوانستم انجام دهم. یک موردی که در ورزشگاه آزادی خیلی اذیت میکند استفاده از سرویسهای بهداشتی( ببخشید غیر بهداشتی ، قرون وسطایی و یا ...) است. در دستشوییهای سر پایی که تازگیها خارجیها هم به تقلید از مساجد قدیمی ما در کشورشان دایر کردهاند بجای یکنفر ، دو نفر و بسته به جثه و اندام افراد و همچنین میزان صمیمیت دوستان شاید هم سه نفری بهره برداری میکنند .صحنه را تجسم کنید" دو یا سه نفر ایستاده در یک سه دیواری محدود (دستشویی اوپن)و همگی در حالیکه حس شاشیدن گرفتهاند ، با تمام وجود خود را شل میکنند، گاهی هم به شاش دیگری نگاه میکنند و مقایسه میکنند که شاش کدامیک تندتر و مال کدامیک بیشتر میپاشد" . برای هر سرویس در دار (دستشویی با سه دیوار و یک در )حداقل 10 نفر در صف هستند وهمه اینها باید در 15 دقیقه قبل از شروع نیمه به صندلیهای خود برگردند و برای همین باید کار خود را در چند ثانیه و در حد سرعت نور انجام دهی که واقعا کار سخت و دشواری میباشد . گلهای اول و دوم که در نیمه دوم به ابومسلم زدیم خیلی روحیه بخش بود . همینطور هیجان و استرس بیشتر میشد . تقریبا بقیه بازی را سر پا تماشا کردیم ، وقتی داور پنالتی گرفت همه دعا میکردند و صحنه جالبی بود ، تصور کنید کسانی که تا چند دقیقه پیش به زمین و زمان فحش و ناسزا میدادند حالا همه دست به آسمان برداشته و دعا میکنند و چقدر مهربان است خدا .پنالتی را نیکبخت گل کرد وحالا فقط ما یک گل تا مساوی میخواستیم .حالا تماشاگران ابومسلم که تا این لحظه خوشحال بودند و داد و فریاد میکردند با ترس و دلهره روی صندلیهایشان نشسته بودند و تقریبا وضعیت ما را در نیمه اول تجربه میکردند . گل سوم وقتی به ثمر رسید هیچ چیز دیگری نمیتوانست در دنیا این همه آدم را یکجا خوشحال کند و در آخر سر هم دوباره همه ایرانی بودند و با شعار" فرشید کریمی دوست داریم ما دوست داریم ما " از این بازیکن دلجویی کردند که ای مرده شور این اخلاق ما را ببرند .وقت برگشت از استادیوم و خروج از آن خیلی دلگیر است ، مخصوصا اگر نتیجه دلخواه بدست نیامده باشد . صندلی ها و استادیومی که مملو از جمعیت و سر و صداست ناگهان به یک مجتمع بزرگ بتونی بدون روح تبدیل میشود که انگار نه انگار تا چند دقیقه پیش زندگی در آن جریان داشته است . اما کلا جو ورزشگاه ، پر از انرژی و هیجان است ، وقتی در بین جمعیت در استادیوم هستی یک موج هیجان و شور خاصی وجود دارد که باعث سرخوشی میشود چون ما ایرانیها خیلی جشن و کارناوال شادی نداریم به ناچار من خودم چنین حسی را در جای دیگر تجربه نکردهام ، مثلا هرگز نمیدانم در کارناوال ناتینگهیل انگلستان یا کارناوال ونیز ایتالیا جوانان چه حسی دارند اما اینجا وقتی همه چیز در استادیوم روبراه باشد امید به زندگی را میتوانی در چشم همه ببینی . جالب است در استادیوم و چنین مکانهایی که جوانان زیادی حضور دارند به هر طرف که نگاه میکنی یک چیز برای خندیدن هست ،تقریبا همه چیز خوب است ، البته از حق نگذریم نیروی انتظامی هم سنگ تمام میگذارد و خیلی زحمت میکشد . در راه خروج از استادیوم کارت پارکینگ را پیدا نمیکردم هر جیبم را چندبار گشتم ، داشبورد وزیر صندلیها را اما نیود که نبود . بالاخره با نشان دادن کارت مالکیت ماشین و جلب نظر اطمینان ماموران توانستم خارج شوم . به هر حال این بازی هم گذشت با همه اشکها و لبخندهایش
بامید اینکه یک روز تیم زندگی شما هم موفق به شکست رقبا شود.
من و پوریا که زودتر از همه رسیدیم
دانیال - مجتبی - آروین و پوریا
تماشاگران ابومسلم در حال ورود به استادیوم
اشکان - آروین -دانوش- من - مجتبی- امیر و پوریا
ادامه عکسها در اینجا