روز سعدی

به نام خدایی که جان آفرید

                                          سخن گفتن اندر زبان آفرید

خداوند بخشنده‌ی دستگیر

                                         کریم خطابخش پوزش‌پذیر

سعدی

روز اول اردیبهشت در تقویم ایران زمین ، روز سعدی است . روز استاد سخن و روز پسر استاد . سعدی را دوست داشته‌ام ، اما قبل‌ترها کمتر با او احساس نزدیکی می‌کردم . چندی پیش با آقایی  مشاعره می‌کردم و ایشان شعری از سعدی خواندند که مسیر زندگی ، خواسته‌ها و آرزوهای من را عوض کرد :

 

باغ تفرج است و بس ، میوه نمی‌دهد به کس
جز به نظر نمی‌رسد سیب درخت قامتش

در اینجا می‌خواستم از سعدی مهربان و  کسی که من را به او نزدیک کرد ،  تا در مسیر ارتقا و  تعادل گام بردارم تشکر و قدردانی نمایم .

 

 

آن که هلاک من همی خواهد و من سلامتش
هر چه کند به شاهدی، کس نکند ملامتش

باغ تفرج است و بس ، میوه نمی‌دهد به کس
جز به نظر نمی‌رسد سیب درخت قامتش

داروی دل نمی‌کنم، آن که مریض عشق شد
هیچ دوا نیاورد باز به استقامتش

هر که فدا نمی‌کند دنیی و دین و مال و سر
گو غم نیکوان مخور تا نخوری ندامتش

جنگ نمی‌کنم اگر دست به تیغ می‌برد
بلکه به خون، مطالبت هم نکنم قیامتش

کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی
کانچه گناه او بود، من بکشم غرامتش

هر که هوا گرفت و رفت از پی آرزوی دل
گوش مدار سعدیا بر خبر سلامتش

 

برای این موضوع اگر خواستید نظر بدهید لطفا شعری از  سعدی بنویسید