در باره من چیز مهمی وجود ندارد. نمیدانم چرا اما قبلا با نام پسر عمویم دانیال در وب می نوشتم به نظر من خیلی بد است که آدم از خودش فراری باشد . از خودش بترسد . از اینکه دیگران او را بشناسند از اینکه در موردش صحبت کنند و از اینکه دستش بیاندازند. من به اسم خودم نمی نوشتم چون می ترسیدم در شرکت برایم مشکل پیش بیاید . من یک بچه ترسو هستم که جنگ؛ خفقان ؛اخراج ؛شلاق زدن بخاطر داشتن ویدئو ؛ اخراج از مدرسه بخاطر جمع کردن تمبر رژیم پهلوی ؛ مسخره شدن بخاطر کروات زدن و کشتن افراد بخاطر عقایدشان را به چشم دیده ام . پس به من حق بدهید که بترسم .اما حالا دیگر دوست دارم خودم باشم و دیگر مسخره شدن توسط گوسفندان برای مهم نیست . الان فقط خودم مهم هستم من یک آدم سطحی و نادان هستم که به جهل و بیسوادی گرفتارم. دوست دارم روزی در آستانه منطقه باشم . من به کمک استاد مهربان تلاش می کنم تا از این حماقت خارج شوم .