در مورد عید نوروز این عید بزرگ باستانی و پیشینه تاریخی آن بحثها و روایات زیادی در کتابها و مقالات بیان شده است. آنچه که در این مقاله میخوانید نگاه به نوروز در آثار شاعران فرهیخته ادب پارسی است.
نوروز در آثار شاعران بزرگ ایران زمین نماد نوزایی ، تحول و دگرگونی است. از شعر رودکی پدر راستین شعر پارسی تاکنون بهار در اشعار جلوه خاصی داشته و شاعران گاه به سرودن ((بهاریه))پرداخته اند .در واقع هنرمند سعی دارد دریافت درونی خود را که با مشاهده زیباییهای طبیعت بوجود میآید در اثر هنریاش متجلی کند و لذا شعر نیز از این قاعده مستثنی نبوده و همواره شاعران با نظر به زیباییهای طبیعت که در واقع نشان توحید و وجود یکتای ذات پروردگار تواناست به سرودن شعر پرداخته اند جائیکه سعدی میگوید :
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
و یا در جای دیگر مولانا میفرماید:
بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله زار آمد
ز سوسن بشنو ای ریحان که سوسن صد زبان دارد
به دشت آب و گل بنگر که پرنقش و نگار آمد
اما آنچه که در اشعار بهاریه بیش از دیگر موارد به چشم میخورد تاکید شاعر بر معاد است . شاعر با تمثیل و خیال این مرگ و زایش مجدد طبیعت را دال بر وجود معاد میداند و تاکید میکند که پس از هر مرگی زایشی در راه است. آنچنانکه در شعر زیر رودکی ، جوانی پس از پیری را که در واقع همان زایش پس از مرگ است به آمدن بهار پس از زمستان تشبیه میکند و میگوید:
آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب
با صد هزار زینت و آرایش عجیب
شاید که مرد پیر بدین گَه جوان شود
گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب
از دیگر موارد مهم در اشعار بهاریه طلب شاعر از خداوند برای ایجاد دگرگونی احوال شاعر است . در این اشعار همواره شاعر بر رابطه علت و معلولی موجود در نظام آفرینش تاکید میکند و از آنجا که خداوند را
علت هر معلولی میداند از خداوند میخواهد که همراه با تحول و دگرگونی اتفاق افتاده در طبیعت وجود او را نیز متحول کند . شاعر میخواهد که این دگرگونی و تحول غنیمت شمرده و قبل از پایان رسیدن عمر نسبت به ایجاد این تحول اقدام شود . حافظ شیرازی در این رابطه میفرماید:
ز کوى یار می آید نسیم باد نوروزى
از این باد ار مدد خواهى چراغ دل برافروزى
سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آى
که بیش از پنج روزى نیست حکم میر نوروزى
همچنین خوب است بدانید که یونسکو روز 21 مارس هر سال مصادف با روز دوم فروردین را روز جهانی شعر نامگذاری کرده است .با امید سالی خوش برای همه شما خوانندگان وبلاگ زندگی من در سال نو این مقاله را با بهاریهای از فریدون مشیری به پایان میرسانم:
هوا هوای بهار است و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشیم و جرعه جرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست
که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب
فرشته روی من ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب
به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش
به بزم ساده ما ای چراغ ماه بتاب
گل امید من امشب شکفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب
مگر نه خاک ره این خرابه باید شد
بیا که کام بگیریم از این جهان خراب
فاجعه سینما را که در این روزها اتفاق افتاده است میدانید حتما؟ این روزها سی دی فیلم سنتوری ((به روایت جشنواره فجر)) و یا همان علی سنتوری ((به روایت استاد مهرجویی)) را در پیادهروهای تهران اکران کرده اند و به هزار چوب میفروشند با صدای بلند . نمیدانم تهیهکنندگان و دستاندرکاران فیلم در این روزها چه حالی دارند .اما قابل درک است که حتما شرایط آنها خوب نیست .
دزدی شاید به گفته امیرخان در کتاب بادبادک باز بزرگترین گناه باشد جایی که میگوید : (( در دنیا فقط یک گناه وجود دارد و آن دزدی است ، وقتی دروغ میگوییم حق شنیدن حرف راست و حقیقت را از یک نفر میدزدیم و وقتی به یک زن تجاوز میکنیم حق شوهرش را میدزدیم و ... ))
دوست ندارم شعار بدهم و یا ادای اصلاح طلبان جامعه را در بیاورم ، چون فعلا خودم بیشتر از دیگران بدنبال راه نجات هستم . اما این را نیک میدانم که دزدی صفت پلید و زشتی است که میتواند منشاء بسیاری از پلیدیهای دیگر باشد.
من سی دی را جلوی در شرکت دیدم که میفروختند . در ابتدا تشویش و دو دلی داشتم از خریدن و نخریدن که سرانجام حس کنجکاوی باعث شد بخرم و ببینم و لذت ببرم . در مورد فیلم نمیخواهم نقدی بنویسم که کارشناس سینما نیستم .
بعد از دیدن فیلم خیلی دوست داشتم حداقل بتوانم هزینه سی دی را به تهیه کنندگان فیلم بپردازم تا شاید از این حس بد که خودخواهی باعثش شده بود رهایی پیدا کنم . امروز اخبار را مرور میکردم رسیدم به این خبر در اعتماد ملی:
http://www.roozna.com/Negaresh_Site/Fullstory/?Id=55671
http://www.roozna.com/Images/Pdf/12_28_11_1386.Pdf
نوشته بود میتوانیم هزینه را به حساب تهیه کنندگان بپردازیم . میدانم که تهیه کننده ضرر کرده است و مهرجویی را هم دوست دارم که هم تهیه کننده است و هم کارگردان فیلم . اگر شماره حساب و بقیه موارد درست باشد حتما هزینه فیلم را به حساب واریز خواهم کرد و از شما خوانندگان وبلاگ و دوستان هم میخواهم در صورتی که این فیلم را دیدهاید هزینه را به حساب تهیه کنندگان واریز نمایید و همچنین تقاضا دارم این خبر را برای دیگر دوستان هم بفرستید تا باز هم وبلاگ نویسان جور مسئولین را بکشند .
در اینجا قسمتی از ترانه سنگ صبور را که در این فیلم با صدای چاووشی اجرا میشود برای عوامل محترم فیلم سنتوری جهت یادآوری مینویسم :
رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیچکی نمیفهمه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونم و دلزده از لیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا
نمونده از جوونیام نشونی
پیر شدم پیر تو ای جوونی
تنهای بی سنگ صبور
خونه ی سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست
اگرچه هیچکس نیومد سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مرد باش