-
همه شاکی شدن که چرا نمی نویسم
جمعه 10 آذرماه سال 1391 15:22
همه شاکی شدن که چرا نمی نویسم ، والا من یه مرضی گرفته بودم که تازگی ها فهمیدم چیه ؟ میخواین بدونین چیه ؟ خوب میگم ؟ چرا هول میدی ؟ گفتم میگم دیگه ؟ اصلا اینطوری ک نی نمی گما ؟ بابا مرض من عدم تعادله ؟ عدم تعادل چیه ؟ خوب خودت بخون دیگه! همیشه با خودم فکر می کردم یه روز همه چی درست می شه اما الان زیاد به این حرف خودم...
-
حسی برای 5 سال
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1391 13:54
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 این نوشته " همیشه خواسته ام من باشم " را در 22 آبان ماه 86 در وبلاگ قبلی خودم نوشتم و امروز اتفاقی خواندم خوشحالم با این همه تغییرات دلار و ارز و قیمتها من هنوز تغییر نکرده ام خدایا مگر میشود یک حس مزخرف را برای مدت 5 سال متوالی داشت! خودم...
-
آیا زندگی همین نکبتیاست که من به آن دچارم؟
سهشنبه 16 شهریورماه سال 1389 12:55
شما بگویید ! آیا زندگی همین نکبتیاست که من به آن دچارم؟ خستهام ، افسرده ، سرم میسوزد ، گوشهایم سوت میکشد سوت نه ، انگار صدای گنگ و مبهمی در آن میپیچد هر بویی مرا به تهوع میاندازد بوی جوراب و بوی فاضلاب گرما خورده از همهجا میآید این روزها تنهاتر شدهام بعضی وقتها دلم به شدت درد میگیرد به حدی که نمیتوانم راه...
-
من خودم را گم کردهام
یکشنبه 23 خردادماه سال 1389 11:59
آدمهای درون من چقدر سرکش شدهاند هر کس بدنبال خواسته خودش است و من تنها در بین این تنها گم شدهام لومباردو از من ایتالیا و نقاشی را میخواهد و او که نمیدانم کیست من را به الموت و اُوان میخواند من در این بین به دنبال خودم میگردم هر چه می خواهم و میکنم خواسته کسیاست که فکر می کنم خودم نیستم من در بین همه...
-
امادئو مودیلیانی
دوشنبه 24 فروردینماه سال 1388 08:59
خیلی وقت است که اینجا ننوشتهام . گاهی اوقات میشود که دوست نداری کسی از تو خبری داشته باشد . دوست داری بروی با همین نکبتی که داری بسازی . گاهی دلت تنگ میشود تا خودت را با دیگران شریک کنی و کمی سبک شوی اما نمیشود .قصد گلایه و شکایت ندارم . فیلمی دیدم که خیلی زیبا و تاثیرگذار بود و حیف آمدم که شما نبینید . فیلم در...
-
این روزها که میگذرند چقدر خوشحالم که میگذرند این روزها
دوشنبه 6 آبانماه سال 1387 18:24
این روزها که میگذرد چقدر غمگینم ، این روزها که میگذرد چقدر خوشحالم که میگذرند این روزها ، سهراب گفت چشمها را باید شست جور دیگر باید دید ، شاید صد بار شستم و هزار بار تلاش کردم ، اما همه چیز همان رنگ و همان معناست ، خستگی مفرط در تلاش بیهوده یافتن چیزی که نمیدانم چیست . رفتن به امید بهتر شدن و رفتن و باز هم رفتن و...
-
پیت موندریان
یکشنبه 23 تیرماه سال 1387 10:49
آنهایی که مثل من کارمند هستند حتما به این نکته توجه کردهاند که داشتن لیوان در بین کارمندان یک اصل مهم هست و نکته جالب این هست که اکثرا همکاران خانم سعی میکنند از لیوانهایی به مراتب بهتر و با کیفیتتر استفاده کنند .آقایان زیاد به این سوسولبازیها اعتقادی ندارند و برای نوشیدن آب و چای به همان لیوانها و فنجانهای...
-
نقد کتاب
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1387 08:09
دوشنبه 9 تیرماه 87 در موسسه رهیاب نقد و بررسی کتاب" از شیطان اموخت و سوزاند" نوشته فرخنده آقایی برگزار گردید . فرخنده آقایی سال 1335 در تهران متولد شده و آثار او بشرح زیر است: • تپههای سبز/ مجموعه داستان • راز کوچک / مجموعه داستان • یک زن، یک عشق/ مجموعه داستان • جنسیت گمشده/ رمان • یک عکس یادگاری با فرخنده آقایی...
-
ایران درودی
چهارشنبه 15 خردادماه سال 1387 10:26
امروز یکشنبه 12 خرداد حضرت رئیس کیفور بود و از آنجا که همیشه باید از فرصتها نهایت سوء استفاده را کرد ، از کشوی میز یک برگه مرخصی ساعتی با کاربن بیرون آوردم و بعد از چند ثانیه برگه پر شده را جهت امضاء به محضر رئیس برده و رستگار شدم. مدتها بود که دوست داشتم بروم و نمایشگاه را ببینم . میترسیدم زودتر از زمان مقرر یک...
-
خیلی دیر شدهاست
یکشنبه 12 خردادماه سال 1387 09:37
برای نوشتن اندیشهای باید باشد و وقتی اندیشه در سطح نوشته در هیچستان دوستان خرده گرفتید که چرا کم مینویسم و اگر مینویسم چرا مثل قبل نیست جوابی ندارم حرف دل است که مینویسم دردنامه بود هر چه که مینوشتم و اکنون درد هست و دردنامه نیست اول باید درد را شناخت و سپس درمان کرد که اگر درمان نشد دردنامه شود شاید طبیبی بیآید...
-
شاید شما هم بیمار روانی باشید
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1387 16:53
خیلی وقتها با خودم فکر میکردم که حتما من ناراحتی یا بیماری روانی دارم که نمیتوانم از زندگی لذت ببرم . افسردگی یا شاید چیزی شبیه به این ، اما همواره میترسیدم تا به روانپزشک مراجعه کنم .شاید دلیل اولش عدم شناخت نسبت به بیماری و دوم هم نحوه برخورد پزشک بود.اوایل هفته گذشته واحد معاونت اداری و توسعه منابع انسانی شرکت...
-
روز سعدی
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 10:02
به نام خدایی که جان آفرید سخن گفتن اندر زبان آفرید خداوند بخشندهی دستگیر کریم خطابخش پوزشپذیر روز اول اردیبهشت در تقویم ایران زمین ، روز سعدی است . روز استاد سخن و روز پسر استاد . سعدی را دوست داشتهام ، اما قبلترها کمتر با او احساس نزدیکی میکردم . چندی پیش با آقایی مشاعره میکردم و ایشان شعری از سعدی خواندند که...
-
عباس کاتوزیان
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 10:07
صبح روز 5 شنبه 29 فروردین ماه بعد از تحمل یک ترافیک طولانی و خسته کننده به فرهنگسرای نیاوران رسیدیم . در نگار خانه شماره 1 نمایشگاه آثار نقاشی استاد کاتوزیان دایر بود ، که این مهم پس از نه سال اتفاق میافتاد . از نکات مهم و تاثیر گذاربر روند برگزاری این نمایشگاه ، نقش مرگ بر بوم زندگی استاد کاتوزیان بود که دو روز پس...
-
چشم درون
شنبه 17 فروردینماه سال 1387 11:37
بسیاری از مردم نگاه میکنند اما عده کمی از آنها میبینند پنجشنبه 15 فروردین ماه تصمیم داشتم برای خرید کتاب به میدان انقلاب بروم . ماشین را نرسیده به تقاطع بلوار کشاورز و خیابان کارگر پارک کردم. دربین راه تصمیم گرفتم سری به موزه هنرهای معاصر بزنم . زیاد امیدوار نبودم که موزه باز باشد و یا برنامه خاصی داشته باشد.پس از...
-
بهاریه
پنجشنبه 23 اسفندماه سال 1386 13:09
در مورد عید نوروز این عید بزرگ باستانی و پیشینه تاریخی آن بحثها و روایات زیادی در کتابها و مقالات بیان شده است. آنچه که در این مقاله میخوانید نگاه به نوروز در آثار شاعران فرهیخته ادب پارسی است. نوروز در آثار شاعران بزرگ ایران زمین نماد نوزایی ، تحول و دگرگونی است. از شعر رودکی پدر راستین شعر پارسی تاکنون بهار در...
-
علی سنتوری
یکشنبه 5 اسفندماه سال 1386 14:37
فاجعه سینما را که در این روزها اتفاق افتاده است میدانید حتما؟ این روزها سی دی فیلم سنتوری ((به روایت جشنواره فجر)) و یا همان علی سنتوری ((به روایت استاد مهرجویی)) را در پیادهروهای تهران اکران کرده اند و به هزار چوب میفروشند با صدای بلند . نمیدانم تهیهکنندگان و دستاندرکاران فیلم در این روزها چه حالی دارند .اما...
-
استادیوم ۲۱ بهمن ماه پرسپولیس-ابومسلم
سهشنبه 23 بهمنماه سال 1386 17:37
یکشنبه 21 بهمن ماه قرار بود با تعدادی از دوستان و اعضای کلوب پرسپولیس برویم استادیوم آزادی برای تماشای بازی پرسپولیس و ابومسلم . ساعت 11 بود که از شرکت مرخصی گرفتم . پسر عمویم دانیال را جلوی در ایرانخودرو سوار کردم ، هوا نسبت به روزهای دیگر بهتر بود . خدا خدا میکردم باران نبارد .باید از کیلومتر 14 جاده مخصوص تا تهران...
-
در مورد فیلم استاکر
سهشنبه 25 دیماه سال 1386 14:52
در پستهای قبلی در مورد منطقه نوشته بودم و در همانجا بود که به استاکر اشاره کردم . استاکر فیلمی است از کارگردان بزرگ سینما آندره تارکوفسکی . من این فیلم را ندیم پس در مورد فیلم حرفی نمیزنم . اما چند شعر در فیلم هست که اینجا پیدا کردم وحالا برای شما مینویسم. برای دوستانی که میپرسند چرا کمتر بروز میکنم باید بگویم که...
-
مراسم تولد فروغ ۱۵دیماه ۸۶ ظهیر الدوله
یکشنبه 16 دیماه سال 1386 14:07
دیروز به مناسبت تولد فروغ فرخزاد به همراه تعدادی از اعضای کلوب فروغ به ظهیر الدوله رفتیم . مراسم ساعت 15 شروع شد و ما حدودا تا ساعت 16:30 آنجا بودیم. در مجموع مراسم خوبی بود اما یک مورد آزار دهنده هم داشت و آن حضور افرادی با گرایش های سیاسی بود که من فکر میکنم بر صمیمت فضای حاکم تاثیر گذار بود در ضمن همین مساله در آخر...
-
استاکر
یکشنبه 9 دیماه سال 1386 10:47
منطقه یک موقعیت زمانی و یا مکانی خاص است که در آن سطح اگاهی به شدت افزایش می یابد. البته این چیزها نظر من است در مورد منطقه که میتواند با برداشت شما متفاوت باشد: در منطقه شرایط آب و هوایی متغیر است. از نظر مکانی در محدوده خاصی قرار دارد که هر کسی نمی تواند به آن وارد شود. وقتی آنجا هستید همه آرزوهای راستین شما بر...
-
منطقه
دوشنبه 3 دیماه سال 1386 09:30
به نظر شما منطقه چیست؟ کجاست و چه ویژگیهایی دارد ؟ آیا مکانی است مشخص؟ در منطقه چه اتفاقی می افتد ؟ آتاق آرزوها !؟ آستانه !؟ ایوان!؟
-
هنر کیچ
شنبه 1 دیماه سال 1386 14:02
یکبار بعد از اینکه استاد از مسافرت خارج از کشور برگشته بودند با ایشان ملاقات کردم . در این ملاقات با ایشان به یک کافی شاپ رفتیم . چند تکه عتیقه به در و دیوار کافی شاپ آویزان بود ، یک درب کهنه و یک کشکول ، شاید چیزهای دیگری هم بود اما الان حضور ذهن ندارم. در چنین فضایی هم چایی سرو می کردند و هم قهوه و سان شاین و بستنی....
-
کارگاه عکاسی
چهارشنبه 28 آذرماه سال 1386 09:31
روز چهارشنبه هفته پیش از تهران به قزوین رفتم . طبق روال این چند هفته اخیر برای بازدید از نگار خانه مهر حوزه هنری که هیچ وقت نمی دانم موضوعش چیست ! (هر هفته نمایشگاهی برگزار می شود که نه در سایت حوزه و نه در هیچ کجای دیگر برنامه ای از آن پیدا نمی کنید) به خیابان بلوار رفتم . درب نگار خانه مهر بسته بود و انگار هیچ...
-
حرف را باید زد
یکشنبه 25 آذرماه سال 1386 15:27
حرف را باید زد درد را باید گفت سخن از مهر من و جور تو نیست نمی دانم چرا اما قبلا با نام پسر عمویم دانیال در وب می نوشتم به نظر من خیلی بد است که آدم از خودش فراری باشد . از خودش بترسد . از اینکه دیگران او را بشناسند از اینکه در موردش صحبت کنند و از اینکه دستش بیاندازند. من به اسم خودم نمی نوشتم چون می ترسیدم در شرکت...